محمدصادق شهبازی- در روزهای اخیر و با انتخاب مجدد دکتر قالیباف در شهرداری تهران عده ای مجدد بحث وحدت در انتخابات ریاست جمهوری و حواشی آن را زنده کردهاند. این عده قبلا نیز سخنان رهبری درباره تکلیف و نتیجه را ابزاری برای تسویه حساب سیاسی و تداوم استدلالهای ضعیف در زمان انتخابات قرار دادند. نویسنده به عنوان یکی از رای دهندگان به دکتر جلیلی و یکی از فعالانی که به سهم خودش برای رای آوردن ایشان تلاشهای ناچیزی را کرده است بر خود واجب دانست تا موضوع شفافتری نسبت به تکلیف و نتیجه از زاویه طرفداران دکتر جلیلی اتخاذ نماید.
البته به عنوان مقدمه ذکر این نکته ضروری است که مصداق شهرداری ماهیتا با مصداق ریاست جمهوری متفاوت است و اساسا قیاس این دو موضوع کاری غلط محسوب میشود. طبیعی است که اصل وحدت امری عقلانی است و بیشتر از اصل موضوع محور وحدت، روش ایجاد آن و امثال این موارد مورد اختلاف است و در چنین موضوعاتی ایجاد وحدت بین ده تا پانزده و ایجاد جریان اجتماعی درانتخاباتی همچون ریاست جمهوری زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد و لذا قیاس این دو موضوع و استفاده از اتفاق اخیر برای تقبیح مجدد جریان انقلابی در انتخابات هیچ کمکی به اصولگرایی نخواهد کرد.
با این مقدمه همانطور که گفته شد بر خلاف تصورات رایج مشکل جریان حزب در انتخابات مبنایی و از جنسی که دوستان دانشجو از رهبری سئوال کردند (موضوع تکلیف و نتیجه) نبود. ریشه مشکل در نحوه تشخیص مصداق این نگرش مبنایی است.
یقینا ما در انتخابات برای حصول نتیجه تلاش کردیم. هیچ عقل سلیم و سالمی نمیپذیرد که انسان در انتخابات مهمی همچون انتخابات ریاست جمهوری (و در هر عرصه دیگری) تلاش نماید ولی نتیجهای برای آن متصور نباشد. ما حتما دنبال نتیجه و بلکه نتایجی بودیم و حصول آن نتایج را تکلیف میدانستیم. لیکن در این مساله در مواردی با رقبای محترم اختلاف داشتیم که مجموعا عبارت از این موارد است:
1. کاندیدایمان را هم اصلح میدانستیم و هم فکر میکردیم که ظرفیت و قابلیت رای آوردن در انتخابات را دارد. لذا تکلیف میدانستیم که برای رای آوردنش تلاش کنیم. این یک توهم است که که در طرفداران اصلی آقای جلیلی کسانی بودند که تلاششان در جهت رای آوردن ایشان نبوده است و صرفا برای حضور یک نفر اصلح در انتخابات تلاش کردند. ممکن است عدهای این برداشت را داشته باشند که آقای جلیلی ظرفیت رای آوردن ندارد. ما نه چنین برداشتی داشتیم و نه با شنیدن استدلالهای طرف مقابل قانع شدیم. ذهنیت ما این بود که تنها کسی که در جبهه انقلاب در شرایط کنونی ظرفیت اجماع دارد، آقای جلیلی است، کما این که علیرغم زمان کم اجماع قابل قبولی در سطح نخبگان بر روی ایشان انجام شد.
2. مطلقا گمان ما این نبوده و نیست که با کنار رفتن دکتر جلیلی نتیجه انتخابات تغییر میکند. نویسنده جناب دکتر قالیباف را فاقد ظرفیت تقابل با آقای روحانی میداند و معتقد بود و هست که با انصراف دکتر جلیلی حداکثر انتخابات به دور دوم میرفت و در دور دوم نتیجهای بدتر (یعنی شکستی با قاطعیت بیشتر) حاصل میشد. ادله اینکه چرا دکتر قالیباف و امثال ایشان نتوانست و نخواهد توانست انتخابات را ببرد مفصل است. به طور خلاصه عدم مشخص بودن مرزهای گفتمانی، تلاش برای وصله پینه کردن گفتمانها، اشتراک بالای مزیتها با جریان رقیب موجب میشد که مردم به سرعت به سمت جریان اصلی این مولفهها چرخش کنند که چنین هم شد.
3. ما به طور سنتی به تقسیمبندی اصولگرا و اصلاحطلب و نسخههای قدیمی آن نظیر راست و چپ و یا محافظهکار و دوم خردادی و… معتقد نبودهایم. همانطور که مقام معظم رهبری در این دیدار فرمودند ارزشهای انقلاب اسلامی یک منظومه است و طبیعتا ملاک قضاوت درباره اصولگرا بودن و یا نبودن این منظومه ارزشی است؛ هم در عرصه نظری (میزان اعتقاد داشتن) و هم در عرصه عملی (پایبندی در عملکرد گذشته).
در انتخابات اخیر معدل آقای دکتر جلیلی از این حیث با دیگران قابل مقایسه نبود. البته نویسنده به برخورد صفر و یکی با افراد از حیث اصولگرا بودن و یا نبودن معتقد نیست. باورمان این نیست که باید به راحتی افراد را از ذیل عنوان اصولگرا خارج کرد و… . بلکه معتقدیم محور را باید اصولگراترین افراد قرار داد و همه افراد ذیل چتر اصولگرایی فعالیت نمایند. «انتخاب افرادی که در نظر و عمل با اصولگرایی فاصله دارند» و «تلاش برای محور و سمبل قرار دادن آنها» و «مجبور کردن جریان ارزشی به حمایت از آنها» نه از نظر منطقی درست است و نه در عرصه عملی به نتیجه منجر خواهد شد. تلاشهای متعدد برای تئوریزه کردن این پروسه غلط هم ثمر نخواهد داشت. بنابراین ما نتیجه را در این نمیدیدم که صرفا کسی با عنوان اصولگرا رای بیاورد. بلکه ماهیت اصولگرایی او هم بسیار بسیار مهم بود.
4. یک نکته کلیدی دیگر در انتخابات گذشته نحوه تعریف نتیجه بوده است. نویسنده بارها از افراد متعدد شنیده است که حضور آقای جلیلی منجر به رای آوردن آقای روحانی شد. این عده در تبیین موضوع ذکر میکردند که عدهای که نمیخواستند در انتخابات شرکت کنند از ترس رای آوردن آقای جلیلی در انتخابات شرکت کردند به آقای روحانی رای دادند و این حیث آقای جلیلی را مقصر و مرتکب گناهی نابخشودنی میدانند. باید این سئوال را پرسید که نسبت نتیجه مد نظر اصولگرایان با نتیجه مد نظر رهبری از انتخابات چگونه است؟ در طول هم قرار دارند و یا در عرض هم؟ رهبری از انتخابات حضور همه سلایق را میخواستند. ایشان مشارکت حداکثری را میخواستند و حتی در روزهای آخر با صراحت کسانی که نظام اسلامی را قبول ندارند را هم دعوت به حضور در انتخابات کردند. آیا جریان اصولگرایی نتیجه مد نظر خودش را در ذیل این انتظارات تعریف میکند.
اگر چنین است نه تنها هیچ خردهای بر حضور آقای جلیلی نیست که باید ایشان را هم تشویق کرد. چرا که بر فرض صحت فرض مذکور مشارکت را در انتخابات بالا بردند؛ منجر به تنوع سلایق و نظرات شدند و شور و هیجان انتخاباتی کشور را بالا بردند. اصولگرایان اگر اصولی باشند، نباید رفتاری که صد در صد در مسیر انتظارات رهبری از کلان انتخابات است را در نقطه مقابل کسب نتیجه توسط اصولگرایان تعریف کنند. این نوع انتقاد از دعوتکنندگان و حامیان دکتر جلیلی و این شکل تحلیلی از نتیجه انتخابات بیان دیگری از نظر برخی باصلاح استوانههای نظام است که مشارکت حداقلی ولی نتیجه مطلوب برای خود را بر مشارکت حداکثری ترجیح میدهند و مقام معظم رهبری بارها با صراحت خط بطلان بر این ایده کشیدهاند.
5. این تصور که در عرصهای همچون انتخابات همه افراد باید صرفا یک نتیجه مد نظر داشته باشند و آن هم پیروزی است، تصور باطلی است. همه مطلعند که بسیاری از افراد کاندیدا میشوند و اهدافی غیر از پیروزی را دنبال میکنند. این که همه باید با همان قرائتی که عدهای به نام اصولگرایان تعیین میکنند؛ نتیجه حضور در انتخابات را تعریف کنند تصور غلطی است. حضور آقای جلیلی در انتخابات برای حصول نتایج متعددی انجام شده بود. عالیترین و مطلوبترینش پیروزی بود.
لیکن از همان ابتدا هم متصور بود که حتی اگر پیروزی حاصل نشود نتایج متعدد دیگری به دست خواهد آمد که ضرورت دارد و تکلیف هست که برای تحقق نتایج باید تلاش کرد. یکی از مهمترین این نتایج وجود بلندگویی کاملا انقلابی در انتخابات است که نقطه آرمانی نظام را همیشه پررنگ کند. بر خلاف عدهای که تصور میکنند بلندگوی انقلابی یا نباید بیاید و یا اگر آمد باید حتما برنده شود، باید توجه داشت حضور همیشگی بلندگوی انقلابی و تلاش حداکثریاش برای پیروزی واجد آثار بسیار مثبتی نظیر کمرنگ نشدن ارزشها در جامعه و هویت یافتن عناصر معتقد به آن است چه به کسب رای حداکثری منتهی بشود و یا نه. تلاش برای تغییر فرهنگ سیاسی کشور خود تکلیف اهمی است که کسب قدرت فرع بر آن است این ترجمه همان بیان رهبری است که تکلیف در حضور و تلاش برای حصول نتیجه است و اگر پس از تلاش نتیجه حاصل نشد، حرجی نیست . یک نتیجه دیگر ایجاد انسجام و شبکه تعاملی بین عناصر انقلابی بود و دهها نتیجه دیگر که در انتخابات حاصل شد. کما این که در این انتخابات هیچ کاندیدای دیگری چنین کارکردی نداشت و عملکرد جریانات موسوم به اصولگرا در انتخابات و تخریب پایبندی به ارزشها در مواردی مثل انرژی هستهای، کوی دانشگاه، عدالتمحوری و… خود زمینه تشکیک در روند گذشته نظام و رفتن به سراغ گزینههای اصیل مخالف این اصول را فراهم کرد.
6. رهبر انقلاب بارها بر تصمیمگیری بر ضرورت انتخاب گزینه اصلح ولو با تفاضل اندک تأکید کردهاند به صورت نمونه: «همچنان که اصل انتخابات یک تکلیف الهى است، انتخاب اصلح هم یک تکلیف الهى است. قبلًا هم گفتیم که تفاضل و لو کم باشد، در این قضیه بسیار است. باید بگردید، بین خودتان و خدا حجّت پیدا کنید؛ یعنى بتوانید از راهى بروید که اگر خداى متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رأى دادید، بتوانید بگویید به این دلیل[۱]». «باید گشت و اصلح را پیدا کرد.
باید گشت و امینترین را انتخاب کرد. باید جستجو کرد و در بین این چند نفر، به طور نسبى قادرترینِ بر اداره کشور را پیدا کرد. مهمّ است. چون این امر مهمّ است، تفاضل هرچه هم کم باشد، اهمیت پیدا مىکند. در کارهاى کلان، این طور است. فرق دو مَبلغى که باهم اندکى تفاضل دارند، اگر جنسى که مىخواهیم با این مبلغ تهیه کنیم، یک کیلو و دو کیلو جنس است، خیلى اهمیت ندارد؛ اما وقتى آنچه که مىخواهیم جابهجا کنیم، فرضاً هزاران تُن از این جنس است، آن هنگام تفاضل در قیمت وقتى هم کم باشد، حجم زیادى مىیابد و اهمیت پیدا مىکند. همه کارهاى کلان، این طورى است[۲].»
گذشت از این تفاضلها به حجتی قطعی نیاز دارد، که به راحتی حاصل نمیشود. بسیاری اصولگرایان همواره با اتکا به خطر رای آوردن رقیب، به صورت محافظهکارانه –مثل کسانی که با تحلیل غیرواقعبینانه از وضع موجود کشور را به سازش دعوت میکنند- تنها راه تن دادن به گزینههای حداقلی را بیان کرده و همواره راه را بر انتخاب اصلح میبندند. به تجربه ثابت شده است که اصلیترین جریانات پیشنهاد دهنده چنین تفکری دورترین افراد از اندیشه اصولگرایی و نزدیکترین افراد به اندیشه رقیب هستند. لذا یکی از موارد تصمیمگیری در این امر اتکا به عقلانیت واقعبینانه و پرهیز از عقلانیت محافظهکارانه است که چنین رویکردهایی ایجاد میکند.
7. یک نکته مهم در درسآموزی از انتخابات که بحث تکلیف و نتیجه این نکته است که در برنامهریزی برای حصول نتیجه نباید بر اخبار و تصورات ناشی از وجود مقبولیت بیش از حد تکیه کرد و آن را ملاک ائتلاف قرار داد. همانطور که دیدیم مقبولیتهای مقطعی، ناشی از تبلیغات متکی بر مولفههای غیر گفتمانی به همان آسانی که بدست میآیند به همان آسانی هم از دست میروند. تجربه دولت نهم و دهم نشان داد که مهمترین دارایی جریان موسوم به اصولگرایی، اصولش است و اگر مقبولیتی قرار است ناشی شود، باید ناشی از اصول باشد و نه چیز دیگری. سایر مقبولیتها پایدار نخواهد ماند و با موجی از دست خواهد رفت. البته باید برای ایجاد این مقبولیت و نشان دادن کارآمدی اصول در اداره موفق جامعه در زمینههای مادی و معنوی تلاش کرد و در تبیین و اقناع قولی و عملی آن اقدامات جدی حاصل کرد.
8. در ادامه بحث قبل و در انتهای مطلب ضرورت دارد تا نسبتمان را با نظرسنجیها معلوم کنیم. نباید نسبت به نتایج نظرسنجی بیتفاوت بود. نتیجه برخی نظرسنجیها در موقع انجام درست و به نوعی نشان دهند برآیند آراء در زمان انجام است. لیکن نتیجه نظرسنجی یک عامل جدی تصمیمگیری درباره حمایت از کسی و یا عدم حمایت از دیگری (چه از سوی افراد و چه از سوی گروهها) نیست چرا که معنایش پایداری نتایج نیست.
تبلیغات، تلاش رسانهای و… همه را برای این گذاشتند که انسان نتیجه نظرسنجی را تغییر دهند نه اینکه از اصلح کوتاه بیاید و به گمان پیروزی به حداقلها قانع شود. انتخابات دو دور اخیر هم نشان داد که مسائلی همچون مناظرهها به شدت بر رای مردم اثر میگذارد. علاوه بر این تحولات در آراء مردم در بیست و چهار ساعت انتهایی بسیار بالا است که عملا سنجیدن و به تصمیم رساندن آن برای دشوار است. لذا نویسنده دو کارکرد بیشتر برای نظرسنجی قائل نیست.
اول دادن تحلیل کلان به مسئولان ارشد نظام و دوم سنجیدن اثر رفتار انتخاباتی کاندیداها. یعنی مهمترین مصرفکننده نظرسنجی ستاد کاندیدا است تا بداند که نتیجه فعالیتهای تبلیغاتیاش چه میشود. بگذریم از این که مواضع سیاسی داشتن و یک طرف دعوا بودن به صورت رسمی یا غیررسمی بعضی از صاحبان نظرسنجیها خود فضای بیاعتمادی به آنها را ایجاد میکند. بنابراین نه در انتخابات گذشته و نه در انتخاباتهای آتی هنوز دلیل محکمی یافت نمیشود که مبتنی بر آن به رایدهندگان و یا گروههای موثر اجتماعی توصیه به تصمیمگیری مبتنی بر نظرسنجی انجام شود. براین مبنا مطمئنترین کار رأی دادن به کاندیدای اصلح و عدم درگیر کردن خود در دهها محاسبه است (نظیر اینکه اگر به یکی رای بدهیم صحنه چه خواهد شد و اگر به دیگری بدهیم طور دیگری خواهد و….) برای مهندسی نتایج انتخابات است. این جمله مطلقا بدین معنا نیست که تکلیفگرایی با نتیجهگرایی تعارض دارد.
لذا به طور خلاصه نویسنده معتقد است که جریان اصولگرایی جز اهتمام به محوریت اصول و ارزشهای انقلاب و تلاش برای مقبول نمودن اصلح مسیر دیگری را ندارد و همه تلاشهایی که میخواهد صالح به ظاهر مقبول را جایگزین اصلح نماید نوعی جاده انحرافی است که اصولگرایی را از مقصد دو میکند. اگر این حجم از تلاش برای تئوریزه کردن صالح مقبول جای خود را به مقبول نمودن اصلح میداد امروز شرایط سیاسی کشور فضای متفاوتی را تجربه میکرد.
البته با این همه نقد عملکرد دکتر جلیلی و ضعفهای ستاد انتخاباتی و اطرافیان ایشان در انتخابات ضروری است و باید در جای خود تحلیل و بررسی شود.
[۱] بیانات در دیدار خانوادههاى معظّم اسرا و مفقودان جنگ تحمیلى ۳۱ /۰۲/ ۱۳۷۶
[۲] بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار با روحانیان و مبلّغان اعزامى در آستانه ماه محرّمالحرام ۱۳/ ۰۲/ ۱۳۷۶
*منبع: تریبون مستضعفین
گروه بینالملل: طی سالهای اخیر و با حرکتهایی که در کشورهای مسلمان منطقه اتفاق افتاد که غربیها به آن بهار عربی میگویند، ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه و ارتباطات میان کشورهای منطقه دستخوش تغییرات زیادی شده است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و با وجود تغییراتی که در کشورهای همجوار و منطقه شمال آفریقا اتفاق افتاده است، همواره در حال بررسی روابط قبلی و برنامه ریزی برای اثرگذاریهای جدید حول محور تغییرات جدید بوده است. در این میان متحدان ایران نیز تغییرات زیادی کردهاند.
به گزارش رجانیوز، ایران که زمانی ترکیه را به عنوان یکی از متحدان اصلی خویش در کنار خود میدید، بعد از شروع جنگهای داخلی در سوریه، نزدیکی بیشتری با روسیه پیدا کرد و هر دو به محور مقاومت علیه فروپاشی دولت بشار اسد تبدیل شدند. از آن سو کشورهای ترکیه و عربستان و برخی کشورهای دیگر نظیر مصر نیز بر اثر تحولات راهکار دیپلماتیک دیگری برای ارتباط با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس پیدا کردند. حوادث بحرین و مصر، یمن و آشوبهای ترکیه ژئوپلتیک منطقه را به شدت به هم ریخته و هر روز باید منتظر وقوع بحرانی جدید در کشورهای منطقه و یا به وجود آمدن اتحادهای جدید در بین کشورهای مسلمان بود.
امریکا و متحد اصلیاش در منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند و در حالی که سعی دارند در روند دموکراتیک شدن کشورهای منطقه دخالت داشته و این پروسهها را به نفع خود پیش ببرند، زمینهای بازی جدیدی برای مقابله با محور مقاومت فلسطین نیز پیدا کردهاند. اگر تا دیروز محور مقاومت در ایران و سوریه و لبنان خلاصه میشد، امروز به دلیل شرایطی که سوریه دارد و شکننده بودن امنیت در لبنان، هم ایران و هم ایالات متحده و رژیم صهیونیستی سعی در رویارویی با یکدیگر در زمینه ای جدید دارند. عرصههای سیاسی که دیگر تنها به کشورهای حوزه خاورمیانه محدود نشده و از امریکای جنوبی تا آفریقا را شامل میشود.
در حالی که امریکا و متحدان اروپاییاش سعی دارند با محور مقاومت در زمین سوریه مواجه شده و کار را به یک جنگ تمام و عیار بکشانند، ایران و رژیم صهیونیستی در یکی از کشورهای حوزه آفریقا نیز رویارویی جدیدی را تجربه میکنند. سودان کشوری است که این روزها به خاطر ارتباطات عمیق تجاری و نظامی خود با ایران و همچنین کمک به محور مقاومت به شدت تحت نظر امریکا و رژیم صهیونیستی قرار داشته و برنامههای مختلفی از سوی سرویسهای جاسوسی و عملیاتی غربی و اخیرا عربی برای از این بردن این روابط مستحکم و یا فشار بر سودان برای عدم همراهی با ایران در حال اجراست.
روزنامه هافینگتون پست در اوج مسایل سوریه و درگیریهای خونین مصر به این مسئله پرداخته و با ذکر تاریخچهای از روابط دو جانبه و البته صمیمانه رهبران کشورهای ایران و سودان، برخی از برنامههای سرویسهای اطلاعاتی و نظامی غربی و عربی و صهیونیستی برای از بین بردن این رابطه را افشا کرده است.
هافینگتون پست در مقالهای با نام «تبعات اتحاد رو به رشد ایران و سودان» به قلم دانیل واگنر و جورجیو کافیرو، مینویسد: «تحولات ژئوپلتیک اخیر در سراسر منطقه خاورمیانه و آفریقا به سرعت همکاریهای استراتژیک تهران و خارطوم افزوده است. اتحادی که برای ضربه زدن به قدرت اسراییل در منطقه و به تبع آن تضعیف امنیت امریکا در سراسر منطقه شرق آفریقا شکل گرفته بود. مسائلی نظیر مبارزه علیه نیروهایی که موجودیت نظام خارطوم را تهدید میکنند و یا پیدا کردن کریدور جدیدی برای ارسال سلاح به غزه و لبنان و پیدا کردن جایگزینی برای سوریه برای رسیدن به این اهداف، ایران را به شدت به سودان نزدیک کرده است. گرچه برخی از متحدان سنتی سودان در کشورهای سنی عرب به شدت مخالف گسترش همکاریهای استراتژیک ایران و سودان هستند، باید دید خارطوم تا چه میتواند هم به تثبیت روابط خود با ایران ادامه دهد و هم اتحاد خود با کشورهای عرب منطقه و به خصوص عربستان را حفظ کند. »
در این گزارش همچنین به تاریخچه همکاریهای استراتژیک ایران و سودان اشاره شده و آمده است: «هنگامی که البشیر و حسن الترابی در سال ۱۹۸۹ دولتی اسلامی را در سودان تاسیس کردند، یکی از اولین ابتکارات دیپلماتیک نظام سودان برقراری روابط و اتحاد با ایران بود. کشوری که انقلاب یک دهه قبلش، منبع الهام اسلامگرایان و افزایش قدرت آنان در سودان شده بود. پنج ماه پس از استقرار حکومت جدید نیز عمر البشیر به تهران سفر کرد و سازمانهای اطلاعاتی دو کشور توافق نامه همکاری امضا کردند.»
در این گزارش آمده است :«در سال ۱۹۹۱ حجت السالام هاشمی رفسنجانی، رییس جمهور وقت ایران نیز سفری به سودان داشت و قراردادهای اقتصادی و مالی زیادی با این کشور بسته شد که فروش یک میلیون تن نفت در سال و و کمکهای مالی و ارسال اسلحه به سودان یکی از بندهای این توافقنامهها بود. همچنین گزارشهایی نیز وجود داشت که نیروهای سپاه پاسداران برای آموزش نیروهای دفاع مردمی در سودان به این کشور سفر کردند.
در طول این سالها، سودان و ایران حمایتهای زیادی از بازیگران غیر دولتی منطقه از جمله حزب الله، حماس، و جنبش جهاداسلامی در فلسطین کردند. در سال ۲۰۰۸ دو کشور رسما توافق نامه همکاری نظامی امضا کردند و در ماه می سال جاری، سرعت ساخت و ساز و قرار گیری پایگاههای دریایی و لجستیکی ایران در بنادر سودان افزایش چشمگیری داشته است. خلاصه اینکه در طول دو دهه گذشته سودان تبدیل به مرکز ثقل و تجمع نیروها و گروههای جهادی مسلمان شده است.»
جنگهای نیابتی ایران در آفریقا
هافینگتون پست در ادامه مینویسد: «سودان در عین حال در همین زمان به زمین جنگهای نیابتی ایران بر علیه اسراییل تبدیل شده است. از لحاظ تاریخی، روابط سودان و اسراییل همیشه خصمانه بوده است. از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ اسراییل چهار بار به مراکز نظامی سودان حمله کرده و در سال ۲۰۱۲ چهارمین حمله به کارخانه یرموک در نزدیکی خارطوم بوده است. انگیزه اسراییل برای هدف قرار دادن سودان به احتمال زیاد مجازات این کشور بوده است چرا که اسراییل معتقد است سودان به ایران اجازه داده است از خاکش برای ارسال محمولههای سلاح از طریق دریای سرخ و صحرای سینا به غزه و لبنان استفاده کند و علاوه برذاین از نیروهای حماس و گروههای شبه نظامی فلسطین نیز حمایت کرده است.
اسراییل در عین حال با حمله به کارخانه های سودانی به دنبال ارسال پیامهایی به دولت این کشور است. اسراییل بر این عقیده است که سودان ، کشوری ضعیف است که خود درگیر مسایل سودان جنوبی و منطقه دارفور بوده و قادر به حمله مستقیم به اسراییل نیست. این اقدامات برای این است که به البشیر این پیام را برساند که نباید روابط خود با تهران و حماس را گسترش دهد. پیام مهمتر این اقدامات اما برای ایران است، اینکه اگر تهران از کشورهای منطقه شرق آفریقا برای راه اندازی جنگ نیابتی علیه اسراییل استفاده کند، اسراییل نیز منافع ایران در منطقه را به خطر میاندازد.
علاوه بر این، اسراییل از متحد خود یعنی سودان جنوبی برای تضعیف خارطوم استفاده میکند. این مشارکت و همکاری به موازات مناقشه اسراییل و ایران پیش آمده است. در طول جنگ اول سودان (در فاصله سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۲) اسراییل نیروهای جنبش آزادیبخش سودان را تجهیز کرده و به آنان آموزش نظامی داد. این اقدام در راستای «دکترین پیرامون» بنگوریون صورت گرفت. دکترینی که میگوید اسراییل باید با ممالک غیر عرب نزدیک به منطقه روابط محکم و دوستانهای برقرار کند تا در مقابله با خطر اعراب، موازنه قدرت حاصل آید. بعد از استقلال سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ حرکات دیپلماتیک «جوبا» برای برقراری رابطه دیپلماتیک با اسراییل باعث شد جدید التاسیسترین کشور جهان به متحد استراتژیک اسراییل تبدیل شود. در ادامه این روابط در ماه مارس سال ۲۰۱۲ یک هواپیمای بدون سرنشین ایرانی توسط شورشیان مورد حمایت جوبا به ضرب گلوله ساقط شد و اسراییل نیز در مقابل تعدادی از نیرویهای امنیتی خود را برای آموزش نیروهای نظامی سودان جنوبی برای کار با تانکهایT-72 به این منطقه اعزام کرد. اگر خارطوم و جوبا به خاطر منطقه نفت خیر «آبیه» با یکدیگر درگیر جنگ شوند، انتظار میرود ایران و اسراییل نیز درگیر جنگی نیابتی در منظقه شوند و سودان تبدیل به یکی از خطرناکترین میادین نبرد در منطقه شود.
اریتره قطعه دیگری از پازل استراتژی ایران در آفریقا
اریتره یکی دیگر از قطعات مهم در این پازل است چرا که «اسمره» مایل به همکاری مشترک نظامی با ایران و اسراییل است. از نگاه اریتره، حمله بالقوه اتیوپی به این کشور بزرگترین تهدید امنیت ملی است. برای مقابله با این تهدید، اریتره در سال ۲۰۰۸ با ایران توافقنامهای را امضا کرد که شرایط حضور نظامی ایران در شهر آیاب را هموار میکند (البته هدف رسمی اعلام شده از این اقدام محافظت از میدان نفتی این منطقه است). با این حال بنا به دلایلی (که مهمترینشان به دست آوردن حمایت واشنگتن است که تاثیر زیادی بر روی آدیسآبابا دارد)، به نظر میرسد اریتره سعی دارد به گونهای در رابطه خود با ایران و اسراییل تعادل ایجاد کند. بر همین اساس تیمهای نیروی دریایی اسراییل در مجمع الجزایر «دابلاک» و «ماساوا» حضور دارند و پایگاهی را نیز برای شنود و تحت نظر نظر داشتن اقدامات ایرانیان در «آمباسویرا» تاسیس کردهاند. با این حال هر روز کار اسراییل در این منطقه سختتر میشود چرا که اسمره هر از گاهی تهدید میکند که روابط خود را با آدیسآبابا کمتر میکند. با این وجود اسراییل در تلاش است تا آنجا که میتواند همکاریهای خود را با اریتره زیاد کند تا مانع از حضور و فعالیت و گسترش همکاریهای استراتژیک تهران با کشورهای حوزه شرق آفریقا شود.»
سودان دروازه ورود ایران به آفریقا
با توجه به اینکه نزدیک به سه چهارم از صادرات سودان به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس صورت میگیرد، خارطوم از لحاظ اقتصادی به شدت وابسته به کشورهایی است که نفوذ ایران در سودان را شکست ژئو استراتژیک خود میدانند. از منظر عربستان سعودی که جنگی نیابتی با ایران در یمن دارد، حضور ایران در یمن و دریای سرخ به شدت برای عربستان مزاحمت ایجاد کرده است.
از نگاه بشیر منطقی است که تصور شود، که قریب الوقوعترین تهدیدها علیه موجودیت نظام حاکم در سودان با افزایش همکاری با ایران کاهش مییابد. با وجود ضرباتی که شورشیان دارفور در اوایل سال جاری به حکومت سودان زدهاند و مناقشهای که به احتمال زیاد در سال آینده میلادی بین سودان و سودان جنوبی به وجود میآید، تنها سلاحها و آموزشهای نظامی ایران است که میتواند موضع خارطوم را تقویت کند. اما دلایل تقویت روابط ایران و سودان چیست؟
هافینگتون پست در این زمینه مینویسد: «بشیر دلایل زیادی برای برای تعمیق روابط خود با ایران دارد. او میداند که ایران مصمم به گسترش روابط خود در آفریقا است و سودان نقش مهمی در این میان دارد. با نبرد کلامی متناوبی که ایران و اسراییل و امریکا بر سر برنامه هستهای ایران دارند و با ادامه بحران سوریه که در صورت ادامه منجر به فروپاشی محور مقاومت در منطقه میشود و تنشهایی که بین سودان شمالی و جنوبی وجود دارد، هر دو کشور به دیگری به عنوان شرکای استراتژیک دراز مدت نگاه میکنند.
امریکا و رژیم صهیونیستی اما به دلایل مهمتری خواهان از هم پاشیدن روابط مستحکم ایران و سودان هستند. تحلیلگران هافینگتون پست معتقدند خبر منتشر شده درباره تصمیم زیمباوه برای فروش اورانیوم به تهران از طریق همکاری و هماهنگی سودان با کشورهای حوزه آفریقا صورت گرفته و یک پای این معامله جنجالی سودان خواهد بود. کارشناسان امریکایی همچنین اعتقاد دارند سودان و عمر البشیر رییس جمهور این کشور ، مهمترین دریچه برای ورود ایران به آفریقا هستند و اولین تاثیر ایران بعد از نفوذ در بین کشورهای آفریقایی نیز ، تقویت جریان دیپلماتیک ضد استکباری در قاره آفریقا و همچنین تهدید اسراییل از طریق این کشورها است .
کد خبر:167727 -
وزیر بهداشت دولت نهم درباره اتکا به قابلیت های درونزا برای مقابله با مشکلات در حوزه بهداشت اظهار داشت: با شناختی که بنده از مجموعه سیاستهای وزارت بهداشت دارم میدانم این وزارتخانه به سمت توانمندسازی متخصصان داخلی حرکت کرده و بر تکیه بر ظرفیت درونزا تاکید دارد.
دکتر کامران باقری لنکرانی در گفتوگو با رجانیوز، تبدیل علم به ثروت و توجه به ظرفیت داخلی را یکی دیگر از تلاشهای وزارت بهداشت عنوان کرد و یادآور شد: خوشبختانه و طی سالهای گذشته حرکت خوبی در این زمینه آغاز شده که با نوسازی دارویی و داروهای مبتنی بر زیستفناوری این موضوع اوج گرفت.
وزیر بهداشت دولت نهم در عین حال متذکر شد: باید توجه کرد که ما در برابر نیازهای درمانی و دارویی مردم مسئول هستیم و صرف برنامهریزی بلندمدت نمیتواند ما را از نیازهای فوری مردم غافل کند از این رو این اقدام را باید با تقویت کیفیت دارویی و تجهیزات پزشکی انجام داد.
وی با اشاره به لزوم توجه به نیازهای واقعی و نه کاذب دارویی کشور، تصریح کرد: یکی از مشکلات امروز این است که با اینکه تحریم و مشکلات از سال 86 به صورت کم و بیش در کشور وجود داشته، اما متناسب با این وضع بویژه در 4 سال اخیر برنامهریزی صورت نگرفته و بنابراین کشور بامشکلاتی مواجه شده است.
این استاد تمام دانشگاه ادامه داد: در 7 ماه اخیر در سیاست دارویی کشور بازنگری و برای حل این معضلات اقدام شد اما واقعیت تلخ، بازگشت انحصار به عرصه دارو و تکیه صرف به ارگانهای دولتی و شبهدولتی برای حل این مشکلات است.
وزیر اسبق بهداشت با انتقاد از عدم اقدام متناسب با شرایط پیچیده تحریم در زمینه دارو یادآور شد: ما سال 90 و 91 با مشکلات سنگینی مواجه شدیم که البته بخش مهمی از آن قابل پیشبینی و با رفع انحصار و استفاده از روشهای سالهای 85 تا88 قابل حل بود اما به هرحال امیدواریم با پیگیریها این مشکل حل شود.
رجانیوز - گروه سیاسی: دو هفته از اظهارات جنجالی هاشمی رفسنجانی در جمع مردم شیرگاه استان مازندران می گذرد، حال یک وزیر کابینه یازدهم اظهارت قابل تاملی را در جمع فعالان اقتصادی این استان به زبان آورده است .
به گزارش رجانیوز، علی ربیعی، وزیر کار رفاه و امور اجتماعی در جمع فعالان اقتصادی استان مازندران گفته است که بیژن زنگنه وزیر نفت، در آخرین جلسه هیات دولت تا مرز استعفا پیش رفته است و اعلام کرد با ادامه این وضع نمیتواند کار کند.
ربیعی هر چند به دلایل درخواست استعفای زنگنه اشاره نکرد اما در گفتگو با خبرگزاری فارس توضیحات بیشتری در این باره ارائه داد: "آقای زنگنه در آن جلسه مشکلات اقتصادی موجود و سختی کار در این شرایط را تبیین کرد. وزیر نفت در واقع با تشریح مشکلات اقتصادی موجود به ویژه در حوزه تولید، بر لزوم حمایت از این بخش با پرداخت سهم تخصیص یافته از محل هدفمندی یارانه ها برای حل این مشکلات تاکید داشت."
وزیر کار معتقد است، منظور زنگنه از بیان جمله فوق "صرفا" ذکر مشکلات مالی و دشواری کار در چنین شرایطی بود، اما نکته جالب توجه آنکه زنگنه حدود دو ماه پیش با حضور در یک برنامه تلویزیونی با صراحت از ضرورت حضور جوانان در وزارت نفت و علاقه خود به فعالیت در بخش خصوصی سخن به میان آورده بود.
در این برنامه تلویزیونی وقتی مجری برنامه از زنگنه می پرسد آیا در در دولت جدید به وزارت نفت باز می گردد صراحتا این موضوع را نفی میکند و میگوید: اساسا اعتقاد ندارم تیپهایی مانند ما باید وزیر بشوند. باید افراد جوان تر که خیلی هم هستند قبول مسؤولیت کنند؛ البته نه جوان به معنای بیتجربه.
در حالی "سختی کار" در وزارت نفت ، زنگنه را مجبور کرده است تنها یک ماه پس از تایید صلاحیت جنجالی اش در مجلس به فکر استعفا بیافتد که وی در اولین مصاحبه خود گفته بود: "افرادی باید وارد وزارت نفت شوند که حرفهای و کار بلد باشند، باید گروهبانهایی که الان سر کار هستند بروند کار گروهبانی کنند تا ژنرالها کارها را انجام دهند."
حال "ژنرال خودخوانده و سالخورده" کابینه یازدهم دریافته مشکلات و سختی های وزارت نفت که در خط مقدم مقابله با تحریم هاست پیش از تصور ابتدایی وی بوده و این در حالی است که برخلاف تدبیر یکماهه مهندس زنگنه، در دوره پیش از او نه خبری از چراغ سبز به شرکت های خارجی بوده و نه واردات بنزین، به نحوی که آنچه در عرصه نفت و گاز اتفاق افتاده اتکا به دانش و توان جوانان ایرانی بوده است وبس.
شاید اقدام آقای زنگنه برای استعفا در مجموع نکته چندان منفی قلمداد نشود چه آنکه وزیری که هم اکنون به این موضوع پی برده است، با واگذاری این منصب در ابتدای کار، مانع وارد آمدن ضرر به سیستم نفت خواهد شد.
سیمای جمهوری اسلامی در حالی بخشی از سخنان آیت الله موحدی کرمانی در خطبههای دیروز نماز جمعه تهران را حذف کرد که بخشهای مختلف خبری صدا و سیما، اظهارات حذف شده خطیب تهران را به عنوان سخنان اصلی او منتشر کردند.
به گزارش رجانیوز، آیت الله موحدی کرمانی روز گذشته در خطبه دوم نماز جمعه توصیههایی را به حسن روحانی رییس جمهور کرد که قسمتهایی از آن علی رغم آنکه در رسانههای مختلف خصوصا بخشهای مختلف رسانه ملی به عنوان تیتر منتشر شد، اما این قسمتها در باز پخش سخنان خطیب جمعه تهران که هر جمعه ساعت 19 از شبکه اول سیما روی آنتن میرود، حذف شد.
نکته قابل توجه حذف آن بخش از سخنان آیت الله موحدی کرمانی است که در آن با اشاره به گرانیهای سرسام آور تصریح کرد: " درست است که دولت نه عصای موسی در دست دارد و نه اینکه ید بیضا در اختیارش است، اما بحمدالله کلید دارد؛ پس این کلید را به کار بیندازد و مشکلات از جمله گرانی سرسامآور را حل کند "
این درحالی است که سخنان کنایه آمیز خطیب جمعه تهران به اظهارات حسن روحانی در بیست و دومین گردهمایی ائمه جماعت سراسر کشور اشاره داشت.
رییس جمهور در سخنان خود با بیان اینکه مشکلات اقتصادی یکی دو روزه حل نمیشود، گفته بود: " این دولت عصای موسی بهدست ندارد و ید بیضایی هم ندارد و آن کلمهالله و کسی که میتوانست با اشاره همه را شفا بدهد ندارد."
سخنان خطیب جمعه تهران در حالی حذف شده است که خطبههای نماز جمعه به صورت زنده و مستقیم از رادیو تهران پخش شده و صوت آن قابل دسترسی است.
در همین راستا حذف بخشهایی از سخنان آیت الله موحدی کرمانی که نه تنها خبرگزاریها بلکه صدا و سیما نیز در بخشهای مختلف خبری با برجسته سازی آن، اقدام به انتشار آن کرده بود، این ابهام را ایجاد کرد که با کدام منطق بخشی از سخنان خطیب جمعه تهران که به نوعی حرف دل ملت ایران است، حذف شد.
فیلم سخنان سانسور شده آیت الله موحدی کرمانی
در ادامه متن سخنان آیت الله موحدی کرمانی به نقل از خبرگزاری فارس و با تیتر این خبرگزاری آمده است.
دولت عصای موسی و ید بیضا ندارد اما برای مبارزه با گرانی و بیکاری «کلید» که دارد
خطیب امروز نماز جمعه تهران با بیان اینکه درست است دولت عصای موسی و ید بیضا ندارد اما الحمدالله کلید دارد گفت: باید با این کلید مشکل گرانی و بیکاری حل شود و دولت گامی برای شروع بردارد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیتالله موحدیکرمانی در خطبه دوم نمازجمعه امروز تهران با ذکر چند تذکر به دولت روحانی ادامه داد: دولت نه عصای موسی دارد و نه ید بیضا اما الحمدالله این دولت کلید دارد و باید کلید خود را به کار اندازد و مشکل سرسامآور گرانی را حل کند.
آیتالله موحدی کرمانی با تاکید بر اینکه مردم واقعا از این گرانیها به تنگ آمدهاند و جانشان به لبشان رسیده است تصریح کرد: دولت باید این کلید را به کار انداخته و مسئله بیکاری را حل کند هرچند بعضی از این مشکلات یک ماهه و دو ماهه حل شدنی نیست اما به هر حال دولت باید برای شروع گامی بردارد تا مردم خوشحال شوند.
امام جمعه موقت تهران با اشاره به اینکه دولت باید در رابطه با فساد فرهنگی و بدحجابی نیز اقدام کند گفت: من این پیشنهاد را میدهم که دولت با بخشنامه به اداراتی که از بودجه کشور استفاده میکنند باید برای رعایت حجاب برنامهریزی کنند.
وی ادامه داد: مردم در نمره دادن به دولت و کابینه، معاونان و مشاوران معیار پایبندی به ولایت فقیه را در نظر دارند و کشور در هر مرحلهای که به عزت رسیده به برکت پیروی از ولایت فقیه بوده است از این رو مسئولان باید به دقت پیرو ولایت باشند و فرامین آن را مو به مو پیاده کنند.